دستان الهه مهر ۲

قبلآ قول داده بودم که متنی با عنوان دستان الهه مهر  (مادرم) منتشر کنم

یادم نمیره روزهای آخری که مادرم بعلت خونریزی مغزی در بیمارستان بستری شده بود و در حالت کما به سر می‌برد

طی اون دوهفته ای که بستری بود همیشه میرفتم به مادرم سر میزدم ولی متاسفانه حالش بهتر که نمیشد هیچ، روز به روز سطح هوشیاریش پایین تر می‌اومد و شانسی برای زنده ماندن نداشت

دکترها دیگه ازش قطع امید کرده بودن. فقط میتونم بگم زنده بودنش به دستگاه ها بستگی داشت

روزی که برای دیدنش بالا سرش رفتم، یه حسی بهم میگفت امروز آخرین روزیه که مادرت رو ملاقات می کنی شاید دیگه هیچوقت اونو نبینی
برای همین خوب به صورتش نگاه کردم ،🥹

صورتش ورم داشت و رنگ پریده . و چشای قشنگش انگار سالهاست بسته شده بودن

یادمه خیلی دلم برایش سوخت و اشک از دیدگانم جاری شد😔 و دستانش رو که خشک و بی روح شده بودن را در دستانم گرفتم و خوب لمس شون کردم ،

و متوجه شدم که نه تنها گرمی خودش رو از دست داده بلکه هرگز و هرگز و هیچوقت دیگه  نمیتونم از اون نوازشهای مادرانه و مهر و محبتی که عمری باهاش بزرگ شده بودم را بهره ای ببرم

در پایان از خدا میخواهم تمام مادران سرزمینم را زنده و سلامت نگه دارد و آنهایی که آسمانی شدن روحشان قرین شادی و در آرامش ابدی

 

7 Replies to “دستان الهه مهر ۲”

پاسخ دادن به مهدی عسگریزاد لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *