تولد خواهرزاده – بخش اول

 

بیمارستان طالقانی اراک

اواخر سال اول رشته پرستاری بودم که قرارشد جهت آموزش و کارهای عملی ،دانش آموختگان را بین بیمارستان های اراک تقسیم کنن که بیمارستان طالقانی را برای من در نظر گرفتند. من باید روزهای چهارشنبه وپنج شنبه بعداز ظهرها بعد از کلاس درسی به آنجا می رفتم☘

خاطره ای که براتون میخوام بگم مربوط به خواهرم که در ماه‌های آخر بارداریش بود و همیشه بخاطر درد درناحیه شکم و چکاپ به اینجا (بیمارستان طالقانی) می‌آمد تا اگر موعد زایمانش رسیده باشه سریع اقدام کنن.

آنروز پنج شنبه عصر دربخش نوزادان (nersery)  مشغول به کار شدم که متوجه شدم خواهرم  را بعلت درد شدید به قسمت درمانگاه آوردن و پزشک زنان گفته بود که باید هرچه سریعتر اورا جهت به دنیا آوردن بچه به اتاق زایمان ببرن 🌱

منکه ازیکطرف نگران خواهرم  بعلت مشکلاتی که ممکنه درحین زایمان براش پیش بیاد  و از طرفی هم خوشحال که بالاخره خواهرم زایمان میکنه و راحت میشه با افکار درهم و مزاحم خودم کلنجار میرفتم ………..😒 خوشبختانه بهم اطلاع دادن که زایمانش  انجام شده و حالشم کاملآ خوبه و در صحت وسلامته،

یادمه  کلی خوشحال شدم وخداوند را سپاس و شکر که بالاخره زایمانش بی دردسر پایان یافته،و حالا منتظر بودم بچه را اینجا (بخش نوزادان) بیارن و  من اونو که حالا خاله جدید شده بودم تحویل بگیرم. 🤗

وقتی نوزاد را از آنها تحویل گرفتم و نگاهم به چهره معصوم طفل که صورت و بدنش  عین لبو سرخ شده  بود افتاد، متعجب و خوشحال ازینکه خداوند  پسری سالم  بهش عنایت کرده ، در دلم سپاسگزاری و شکرکردم سپس او را آوردم و در وان مخصوص نوزادان ، حمام و با آب گرم  شستشو دادم و بعد ازاینکه آب بدنش را با حوله ای خشک کردم بوسیله پتویی درون کات (تخت نوزاد) گذاشتم ….✍

ادامه در بخش دوم☺️🌹🍃

پی نوشت:

تولد خواهرزاده – بخش دوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *